خاطرات گذشته

خاطرات گذشته

روستای گرمارود
خاطرات گذشته

خاطرات گذشته

روستای گرمارود

نبرد روی بام

پا را از اتاق به ایوان که میگذارم فریاد  ااااا همراه با خنده تعدادی از جوانان بگوش میرسد و چند لحظه بعد مجددا این صدا ی اااااا کش دار تر و با خنده بلند تر ، حتما باید خبری باشد صدا از طرف پشت بامهای وسط روستا است اما از اینجا چیزی معلوم نیست بسرعت دمپائی را لنگه به لنگه بپا کرده و

ادامه مطلب ...

آبادگران گرمارود

آب - پیرمرد دستی به سر بی موی خود کشید ودر پاسخ به ریش سفیدی که پرسید بالاخره آقای اقبالی چقدر پول چشمه شما را بدهیم جواب داد، اگر بنده توانستم خوم چشمه ای در زمین خودم بجوشانم حق دارم از شما پولی مطالبه نمایم اما

ادامه مطلب ...

صدائی می آید ..

۱ از بیرون خانه صدائی می آیدخوب که گوش میکنم  بخوانم من امام اولین را شه کشور امیر المومنین را ( نوروز و نوسال آمد خوش آمد ) امام دومین آقای قنبر  ملائک بر سرش میرفت  منبر ( نوروز و نوسال آمد خوش آمد) امام سومین شاه شهیدان حسینم کشته شد تیغ لعینان ( نوروز ... ) امام چهارمین زین العباده گل باغ حسینم نامراده ( نوروز ... )  

ادامه مطلب ...