نازی احمدی و پروین اسکناسی اهل گرمسار بودند و دانش آموخته دانشسرهای آنزمان که برای تدریس به گرمارود ما آمده بودند ، نازی خانم علیرغم معلم شدن همان حس شیطنت های دخترانه را داشت ، ابوالفضل که بهش ابولی میگفتند خواهر زاده اخوان قربانی اهل دیکین بود علیرغم جوان بودن ذهنی کودکانه و معصومانه داشت زبانش هم کمی میگرفت ، هر از چندگاه با ضبط صوتی در دست و کلی نوار ترانه سر و کله اش پیدا میشد ، وقتی که می آمد انگار کارناوال شادی آمده است کسی اذیتش نمی کرد و همه دوستش داشتند و بیشتر از همه نازی خانم بود که با ابولی بساط میگرفت . اما این همه کار نازی خانم نبود ، علاقه زیادی به ترانه داشت خودش یک ترانه به ما یاد داده بود که بخوانیم ، امروز دو روزه للو فردا سه روزه لی یارم نیومد للو دلم میسوزه لی های های رشیدخان سردار کل قوچان - غیر از این بچه ها را میگفت که برن دنبال شعر و ترانه و بیان توی کلاس جلوی بچه ها بخونن - غلامعلی پسر مش محمدعلی صدائی دورگه و خش دار داشت در خانه شان دیوان نسیم و شمال قزوینی را داشتند و شعر