خاطرات گذشته

خاطرات گذشته

روستای گرمارود
خاطرات گذشته

خاطرات گذشته

روستای گرمارود

لوطی ولی

دو هفته پیش برای عروسی همکار عزیزمان آقای حبیب اله پوربه اتفاق همکاران به جیرنده رفتیم ، میهمان آقای دکتر مهرگانفرد بودیم ، انسانی دوست داشتنی و بسیار فعال وبلاگی هم دارند در باره داماش به آدرس اینترنتی

 http://damash-ziba.blogsky.com/  برایمان از تاریخ عمارلو و منطقه جیرنده و داماش گفتند ، چند تا عروسی آنجا در جریان بود در یکی از آنها گوشه ای از شکل عروسی های قدیم به چشم میخورد زنها با لباسهای محلی معجومه ها را سر گرفته بودند و داشتند به خانه عروس برای آوردن عروس میرفتند ، یادم آمد در بسیاری از روستاها مراسم قدیمی عروسی ها از بین رفته است در وبلاگهای بچه های الموت نیز مطلبی ندیدم بر آن شدم با خاطره ای گوشه ای از این رسوم را در روستای خودمان بیان کنم ، پس از عروسی به داماش رفتیم جای بسیار زیبا و البته جایتان خالی با صرف کباب در بالای کوه روز به یاد ماندنی را گذراندیم  ادامه مطلب ...

مرز میان شجاعت و ...

به کنار رودخانه که رسیدم ، آب همچون تنوره دیو در خروش بود هر آنچه که در پیشش بود به مبارزه می طلیبد ، عصابنیتش را براحتی از خروشی  که داشت و از چهره درهمش که همچون پیشانی گره کرده با هر بالا و پائین آمدن از روی سنگها نقش می بست میتوان دریافت ، اما کمی آن سوتر جائیکه از دو تنه درخت برای رفتن به آنطرف رودخانه استفاده میشد خبری نبود معلوم بود باران دیشبی و سیلابش آنها را با خود برده بود ،  ادامه مطلب ...