خاطرات گذشته

خاطرات گذشته

روستای گرمارود
خاطرات گذشته

خاطرات گذشته

روستای گرمارود

دستگیران الهی



باعرض تسلیت رحلت جانگداز پیامبر گرامی اسلام ، امام حسن مجتبی (ع) و امام رضا(ع) در این بخش از خاطراتم میخواهم برشی از زندگیم را بیان کنم ، اگر که اشتباه نکنم سال 55 بود که من وارد کلاس دوم دبستان شده بودم ، ن

ادامه مطلب ...

زمستان -1

زمستانهای گذشته الموت و گرمارود ما هرچند سخت و سرد بودند اما همانقدر هم شاد و پر نشاط بود ،  از انجائیکه طبق معمول  هر چیز ی مقدمات و ملزومات خودش را میخواهد با . سردی هوا بدنبال چوب دستی یا  بقول خودمان دست چوب بودیم که برای اینکار در باغها بدنبال شیف های (shif ) ( به شاخه های یک و حداکثر دو ساله درختان شیف میگویند) دو ساله ای که صاف باشد میگشتیم از بین درختان سه نوع آن  ال (al)  ،  البالو و کندس (kondos )  که همان ازگیل میباشد از همه مناسبتر برای دست چوب بودند البالو رنگ زیبائی داشت اما نسبت به دو نوع دیگر شکنندگیش بیشتر بود پس از پیدا کردن و بریدن آنها با اره یا داس و جدا کردن شاخه های ریز به محلی که کوره حمام قرارداشت و به اصطلاح حمام تنکه (tonakeh ) میگفتند میرفتیم  دست چوبها را روی آتش میگرفتیم تا هم خشک شوند و هم پوستشان را جدا کنیم پس از آن  به آرامی کت (kat) های ( در اینجا کت بمعنای برجستگیهای بجای مانده از شاخه های ریز روی چوب میباشد ) دست چوب را میکرفتیم تا صاف و یکدست گردد و بعد برای اینکه رنگ بگیرند در داخل زور (zoor ) پهن گاو گوسفند را اصطلاحا زور میگویند بمدت حدود یکماه قرار میدادیم و برف که میبارید این دست چوبها را در می آوردیم می شستیم و بعضی ها سلیقه بخر ج میدادند و مثلا به دسته آن برموم میزدند و یا کارهای دیگر ، بعد از دست چوب چکمه مهمترین ابزار در فصل زمستان بود که معمولا نوع شادن پور آن نرم تر ویهتر بودو بعضی که قرتی بازی در می آورند لبه آن را به اندازه 3 سانتی بر میگرداند اما ما اولین کاری که با چکمه میکردیم با نزدیکی آج های آن به آتش و سپس کشیدن برروی ماسه آنها را از بین برده تا برای سرسره روی برف آماده شوند البته اینکار یک دعوا و بعضا کتکی  هم بهمراه داشت .

ادامه مطلب ...

شب چله

شب یلدا و به قول ما  چله هم گذشت توضیح اینکه در الموت آذر ماه را قوس میگویند و پس از قوس چله بزرگ شروع میشود و مدتش 40 روز است و پس از آن چله کوچک که 20 روز است و سپس اسفند ماه را آفتاب بهوت  میگویند  من از گرمارود شب  چله چیز خاصی را بخاطر ندارم الا اینکه کنحکاویمان در این روزها شکوفا میشد

ادامه مطلب ...